باولایت تاشهادت...

وبلاگ حجه الاسلام محمودفیروزی فرد

باولایت تاشهادت...

وبلاگ حجه الاسلام محمودفیروزی فرد

باولایت تاشهادت...

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
عالم محضرخداست، درمحضرخدا معصیت نکنیم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقام معظم رهبری» ثبت شده است

مقام علمدارکربلا

محمود فیروزی فرد | شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقام علمدار کربلا

 

الف. بندگی و عبودیت:

 

امام صادق(علیه السلام) به زیارت عموی خود عباس‌بن‌علی(علیه السلام) رفته و در زیارت‌نامه‌ای که در برابر ایشان انشا نمودند این‌گونه فرمودند:

 

«اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَبدُ الصّالِح»؛

 

سلام بر شما ای بنده شایسته،

 

هم چنین آمده: «ای عزیزی که مطیع خدا و رسول و امیرالمؤمنین، حسن و حسین(علیه السلام) بودی».

 

 در روایت آمده است که

 

 «بِاَنَّهُ کانَ بَینَ عَینَیهِ اَثَرَ السُّجُود؛

 

بر پیشانی او، اثر سجود پیدا بود»

 

 مقام بندگی، مقدمة دیگر کمالات اولیا .

 

تمام پیمبران الهی قبل از مبعوث شدن به رسالت مقام بندگی را کسب کردند مقام بندگی مقدمه اصل و شرط اصلی بعثت برای همه انبیاء است همچنین اولیاء خدا اگر به مقام ولیّی رسیدند شرط اصلی آن بندگی است بندگی کردند تا خداوند آنان را لایق دریافت وحی و یا الهامات خود دید

 

برای نمونه به بندگانی که خداوند در کلام وحیانی خود معرفی کرده، با تأمل بنگرید:

 

1. حضرت نوح(علیه السلام)

 

«کَذَّبَت قَبلَهُم قَومَ نُوحٍ فَکَذَّبوُا عَبدَنَا»؛

 

قبل از آن‌ها نوح بنده ما را تکذیب کردند.

 

 

2. حضرت لوط(علیه السلام)

 

«کانَتا تَحتَ عَبدَینِ مِن عِبادِنا صالِحین» ؛

 

آن دو زن که تحت فرمان دو بنده از بندگان ما که هر دو صالح بودن (نوح و لوط).

 

 

3. حضرت داوود(علیه السلام)

 

«اُذکُر عَبدَنا داوُد» ؛

 

 (ای محمد) بنده ما داوود را یاد کن.

 

4. حضرت خضر(علیه السلام)

 

«فَوَجَدا عَبداً مِن عِبادِنا» ؛

 

 موسی و یوشع بنده از بندگان ما (حضرت خضر) را یافتند.

 

5. حضرت سلیمان(علیه السلام)

 

«وَ وَهَبنا لَهُ داوُدَ سُلَیمانَ نِعمَ العَبد» ؛

 

 ما به داوود سلیمان را بخشیدیم، او چه بنده خوبی است.

 

6. حضرت ایوب(علیه السلام)

 

«وَ اذکُر عَبدَنا اَیُّوب» ؛

 

(ای محمد در قرآن) بنده ما ایوب را یاد کن.

 

7. حضرت مسیح(علیه السلام)

 

«لَن یَستَنکِفَ المَسیحُ اَن یَکُونَ عَبدَاللهِ» ؛

 

عیسی را ناخوش نمی‌آید که خود را بنده خدا بداند.

 

8. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)

 

«سُبحانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ» ؛

 

منزه است خدایی که بنده‌اش (محمد) را شبانه سیر دارد،

 

«وَ اِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزََّلنا عَلَی عَبدِنا» ؛

 

 اگر شما درباره آنچه بر بنده خودمان نازل کرده‌ایم در شک هستید،

 

«وَ ما اَنزَلنا عَلَی عَبدِنا» ؛

 

 و آنچه ما بر بنده خود فرو فرستادیم.

 

به اعتراف حضرت امام صادق(علیه السلام) عباس‌بن‌علی(علیه السلام) یکی از این بندگان صالح خدای تعالی است.پس این مقام عبودیت شرط اصلی برای قمربنی هاشم علیه السلام است تا خداوند متعال او را برای دریافت مقامات و کمالات بعدی که اشاره میکنیم شایسته ببیند.

 

ب. عصمت:

 

بی‌شک عصمت دارای مراتبی است که اهل‌بیت رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) در اوج آن قرار دارند تا آنجا که انبیای عظام –به جز خاتم آنها- به آن مرتبه غبطه می‌خورند. رسولان الهی همگی معصوم‌اند؛ امّا تعیین مرتبه کمال آنها و سطح‌بندی آنان نه در توان ما و نه در حد این مقال است. به نظر می‌رسد عباس‌بن‌علی(علیه السلام) یکی از آن بزرگ پاسداران معصوم الهی است که در کربلا حضور یافته است.

 

 در کربلای حسینی سه معصوم از امامان حضور یافته‌اند:

 

1-حضرت امام حسین(علیه السلام)،

 

2-امام علی‌بن‌حسین(علیه السلام)

 

3- حضرت امام محمد باقر(علیه السلام).

 

 غیر از آنان، چهار معصوم دیگر حاضر بوده‌اند:

 

1-حضرت علی‌اکبر،

 

2-حضرت علی اصغر،

 

3-حضرت زینب کبری

 

4-حضرت عباس بن علی(علیهم السلام).

 

اما چرا عباس؟

 

پاسخ این پرسش را از سخن طبری به نقل از ابی مخنف برگرفته‌ایم:

 

بعد از ظهر تاسوعا بود که سپاه عمر سعد همه بر جنگ آماده بودند.ناگهان عمر بن سعد فریاد زد:

 

 «یا خیل الله ارکبی و ابشری بالجنة»؛

 

ای لشکر خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت باد. همه بر اسب سوار و به سوی امام حسین(علیه السلام) حمله‌ور شدند. عباس(علیه السلام) به امام حسین(علیه السلام) عرض کرد:

 

 «یا اخی! اتاک القوم؛

 

 ای برادر! دشمن به شما رو آورده است» امام از جابرخاست و فرمود:

 

 «یا عباس اِرکَب بِنَفسِی اَنت یا اَخِی حتَّی تَلقَاهُم فَتَقُول لَهُم مَا لَکُم؟ و مَا بَدا لَکُم؟؛

 

ای عباس! سوار شو، جانم فدایت ای برادر! تا این که آنها را ملاقات کنی، پس به آنها بگو چه می‌کنید و چه می‌خواهید.»

 

بی‌شک، از عبارت بنفسی انت (جانم فدایت) عصمت حضرت عباس ثابت می‌شود. چرا که هرگز در کلام امام، غلو راه ندارد. پس واقع را بیان می‌کند و عباس(علیه السلام) آن‌قدر کمال دارد و از خطا و عیب مبّری است که این‌گونه مورد خطاب ولی‌الله(علیه السلام) قرار می‌گیرد.

 

ج. مواسات:

 

از ویژگی‌های ستوده اخلاقی «مواسات» یعنی اعانت و یاری و برابری با مقام امامت و ولایت است. در روایات فراوانی، اهل‌بیت(علیه السلام) یاران خود را به این شیوه فرا خوانده‌اند.

 

 در حدیث قدسی از امام صادق(علیه السلام) نقل است که خداوند به آدم (علیه السلام) آموخت که همه چیز را در چهار کلمه از تو خواسته‌ام. آن کلماتت عبارتند‌ از:

 

1. دربارۀ من، این‌که تنها مرا عبادت کن و شریکی برای من نیاور؛

 2. دربارۀ خودت، بدان که تو محتاج به پاداش عمل خود هستی و من تنها تو را به عملت پاداش می‌دهم؛

 3. دربارۀ رابطۀ من با تو، این‌که تو دعا کن، اجابت با من است؛

 4. دربارۀ رابطۀ خودت با مردم، این‌که بر آنها خشنود باش، به آنچه برخود می‌پسندی.

 

حضرت امام صادق(علیه السلام) رابطه عباس(علیه السلام) با امام حسین(علیه السلام) را این‌گونه وصف کرده و مورد سلام قرار داده است:

 

 «السلام علی ابی الفضل العباس المواسی اخاه بنفسه؛

 

سلام بر ابوالفضل العباس، آن عزیزی که برادرش را با ایثار جان خویش یاری کرد» او در راه حیات و بقای حسین(علیه السلام) و اهداف او جان داد تا برادرش و اهداف او زنده بماند. در بخش دیگر، امام صادق(علیه السلام) قمر بنی هاشم را این‌گونه وصف کرده‌اند:

 

 «... فنعم الاخ المواسی ...؛

 

چه خوب برادر یکرنگ و یگانه‌ای بودید» او در تمام مشکلات و مصائب امام، خود را شریک می‌دانست و تلاش می‌کرد تا فدایی و جان‌نثار حسین(علیه السلام) باشد. به حقیقت او، خود را برای امام می‌خواست نه امامش را برای خویش. او سپر بلای امام خود بود نه این‌که امام را سپر بلای خود سازد. در زیارت ناحیه مقدسه نیز این ویژگی جناب ابوالفضل بسیار بارز معرفی شده است.

 

«السلام علی العباس بن امیرالمؤمنین المُواسِی اَخاهُ بِنَفسِه»،

 

 و سلام و درود بر عباس، فرزند امیرالمؤمنین، او که با تقدیم جان خود، برادر را یاری رسانید.


  • محمود فیروزی فرد

جمعیت ایران

محمود فیروزی فرد | شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۶ ق.ظ

مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای انقلاب فرهنگی در 19 آذر 92 فرمودند: یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد، این مسئله‌ی جمعیت است.

سوال اینجاست که مگر دارد چه بلایی سر جمعیت کشور می آید؟

به این آمار دقت فرمایید:

جمعیت ایران در سال 1355 حدود 34 میلیون نفر

در سال 1365 حدود 49 میلیون نفر

در سال 1375 حدود 60 میلیون نفر

در سال 1385 حدود 70 میلیون نفر

و در سال 1390 در حدود 75 میلیون نفر بوده است

متوسط سن جمعیت ایران در سال 1355 در حدود 22 سال

در سال 1365 حدود 21 سال

در سال 1375 حدود 24 سال

در سال 1385 در حدود 28 سال

و در سال 1390 حدود 30 سال بوده است [منبع]

رشد جمعیت ایران که در سال 55 برای هر خانواده حدود 7 فرزند بوده ؛ در سال 93 به 1.7 رسیده است [منبع]

حال با توجه به این آمار عمق فاجعه مشخص می شود که اگر روند تولید نسل به همین شکل پیش برود ، جمعیت ایران از سال 1420 رشد منفی را خواهد داشت و در 80 سال آینده جمعیت کشور ، به حدود 31 میلیون نفر خواهد رسید ، که حدود 47 درصد آنان را افراد بالای 60سال تشکیل می دهند [منبع]

آنگاه چه بلایی برسر اقتصاد و فرهنگ و توسعه و مسائل نظامی و ... خواهد آمد   ( به امید بیشتر اندیشیدن ملت ایران)

  • محمود فیروزی فرد