باولایت تاشهادت...

وبلاگ حجه الاسلام محمودفیروزی فرد

باولایت تاشهادت...

وبلاگ حجه الاسلام محمودفیروزی فرد

باولایت تاشهادت...

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
عالم محضرخداست، درمحضرخدا معصیت نکنیم

۳۹ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بیوگرافی حجت السلام محمود فیروزی فرد

محمود فیروزی فرد | سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ

بسمه تعالی

حجت الاسلام محمود فیروزی فرد سال1372درخانواده ای مذهبی درشهر زاهدان متولد شد و پس از مدتی همجوار امام هشتم ( علیه السلام )درمشهدشدند.

جد پدری ایشان حجه الاسلام فیروزی از روحانیون و روضه خوانان مقیم مشهد و جد مادری ایشان حجه الاسلام چهاری علی آبادی از روحانیون و روضه خوانان اهلبیت( علیهم السلام )در شهرزاهدان بودند.

حجت الاسلام و المسلمین محمود فیروزی فرد


  • محمود فیروزی فرد

زیارت امین الله

محمود فیروزی فرد | سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۸ ق.ظ
زیارت امین الله(زیارت مطلقه دوم) 
زیارت امین اللهکه در نهایت اعتبار است و در تمام کتب مزاریه و مصابیح نقل شده است و علامه مجلسى رحمة الله علیه فرموده که آن بهترین زیارات است ا ز جهت متن و سند و باید که در جمیع روضات مقدسه بر این مواظبت نماین د و کیفیت آن چنان است که به سندهاى معتبر روایت شده از جابر از امام محمد باقر علیه السلام که امام زین العابدین علیه السلام به زیا رت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و نزد قبر آن حضرت ایستاد و گریست و گفت‏

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ‏
 سلام بر تو اى امین پروردگار در زمین و حجت خداى بر بندگانش سلام بر تو اى امیر مؤمنان
اگر این زیارت براى غیر حضرت امیر المؤمنین خواند ه شود السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ در آن گفته نمى ‏شود
أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏
گواهى مى‏ دهم که تو در راه خدا جهاد کردى و حق جهاد در دین خدا را بجا آوردى و دستورهاى ک تاب خدا را کار بستى و سنتهاى رسولش که درود خدا بر او و آلش باد را پیروى کردى
حَتَّى دَعَاکَ اللَّهُ إِلَى جِوَارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیَارِهِ‏
و در پایان عمر که خدا تو را به جوار رحمت خود دعوت فرمود و به اراده خود روح پاکت را قبض کرد
وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ‏
و بر دشمنانت حجت را الزام کرد با آنکه در وجود تو حجتهاى بالغه الهیه بر جمیع خلق تمام بود
اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ‏
بارالها تو جان مرا مطمئن به قدر و راضى به قضاى خویش بگردان و مشتاق و حریص به ذکر و دعاى خود فرما
مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلاَئِکَ‏
و دوستدار خاصان اولیاء خویش و محبوب در اهل زمین و آسمان خود ساز و با صبر و شکیبا هنگام نزول بلاى خود
(شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلاَئِکَ) مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ‏
شکرگزار مزید نعمتهاى ظاهر و متذکر نعمتهاى باطن خود گردان و مشتاق ابتهاج لقاى خود فرما و مرا به تهیه زادتقوى براى روز جزا
مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاَقِ أَعْدَائِکَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ‏
و به طریقت اولیاء و خاصان خود بدار و دور از طریقت دشمنان خویش ساز و مرا به جاى اشتغال به کار دنیا به حمد و ثناى خود مشغول دار
پس پهلوى روى مبارک خود را بر قبر گذاشت و گفت‏
اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شَارِعَةٌ
اى خدا دلهاى خاشعان و خدا ترسان در تو واله و حیران است و راه هاى مشتاقانت به جانب تو باز است
وَ أَعْلاَمَ الْقَاصِدِینَ إِلَیْکَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِینَ مِنْکَ فَازِعَةٌ
و نشانه ‏هاى آنان که قاصد کوى تواند نشانهایى روشن است و قلوب عارفان از شهود جلالت هراسان
وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاکَ مُسْتَجَابَةٌ
و صداى دعاى بندگان اهل دعا به درگاه تو بلند و درهاى اجابت دعا به روى آنها باز است و دعاى اهل مناجات مستجاب
وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَیْکَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَکَى مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِکَ مَوْجُودَةٌ (مَبْذُولَةٌ)
و توبه آنان که به درگاه تو باز مى‏گردند پذیرفته است و چشم گریان آنان که ا ز خوف تو گریانند مورد لطف و رحمت است و فریادرسى تو بر آنان که به درگاهت فریاد و دادخواهى کنند مهیا است
وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِکَ مَبْذُولَةٌ (مَوْجُودَةٌ) وَ عِدَاتِکَ لِعِبَادِکَ مُنْجَزَةٌ
و یاریت بر آنان که از تو یارى مى‏طلبند مبذول است و وعده ‏هایت براى بندگان منجز و محقق است
وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَکَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِینَ لَدَیْکَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَکَ إِلَى الْخَلاَئِقِ مِنْ لَدُنْکَ نَازِلَةٌ
و لغزش آنان که به درگاهت عذرخواه آیند بخشیده خواهد شد و عمل نی کوکاران نزد تو محفوظ است و رزق جمیع خلق از جانب تو نازل
وَ عَوَائِدَ الْمَزِیدِ إِلَیْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِینَ مَغْفُورَةٌ
و مزید عطایاى تو به آنان واصل و گناهان آمرزش طلبان آمرزیده خواهد شد
وَ حَوَائِجَ خَلْقِکَ عِنْدَکَ مَقْضِیَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِینَ عِنْدَکَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِیدِ مُتَوَاتِرَةٌ
 و حاجتهاى خلق نزد تو برآورده است و سائلان را از درگاهت نزد تو عطاى وافر و مزید احسان پى در پى است
وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ (لَدَیْکَ) مُتْرَعَةٌ
و مائده بر آنان که از خوان احسانت روزى مى‏طلبند مهیا است و سرچشمه‏ ها براى تشنگان پر آب است
اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ اقْبَلْ ثَنَائِی وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی‏
اى خدا دعاى مرا مستجاب فرما و حمد و ثنایم را بپذیر و میان من و اولیاء و محبوبانم جمع گردان
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ‏
به حق محمد و على و فاطمه و حسن‏و حسین این دعا را اجابت فرما
إِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمَائِی وَ مُنْتَهَى مُنَایَ وَ غَایَةُ رَجَائِی فِی مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ‏
که تو اى خدا ولى نعمتها و منتهاى آمال و آرزوهایى و آخرین امید من هم در حیات دنیا و هم در سراى آخرت تو هستى

و در کامل الزیارة بعد از این زیارت این فقرات نیز مسطور است‏
أَنْتَ إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ اغْفِرْ لِأَوْلِیَائِنَا وَ کُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا
تو معبود و سید و مولاى منى بیامرز دوستان ما را و دشمنان ما را از ما دفع فرماى و از آزار و اذیت ما بازشان دار
وَ أَظْهِرْ کَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْیَا وَ أَدْحِضْ کَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَى إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
و پدیدار کن سخن حق را و آن را برتر قرار ده و زیر پاى کن سخن باطل را و بگرد ان و قرار ده آن را پایینتر بدرستى که تو بر هر چیزى توانایى.

پس حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود که هر که از شیعیان ما این زیارت و دعا را نزد قبر امیر المؤمنین علیه ا لسلام یا نزد قبر یکى از ائمه علیهم السلام بخواند البته حق تعالى این زیارت و دعاى او را در نامه‏اى از نور بالا برد و مهر حضرت محمد صلى الله علیه و آله را بر آن بزند و چنین محفوظ باشد تا تسلیم نمایند به قائم آل محمد علیهم السل ام پس استقبال نماید صاحبش را به بشارت و تحیت و کرامت إن شاء الله تعالى مؤلف گوید که این زیارت شریفه هم از زیارات مطلقه محسوب مى‏ شود و هم از زیارات مخص وصه روز غدیر و هم از زیارات جامعه که در جمیع روضات مقدسه ائمه علیهم ا لسلام خوانده می شود


  • محمود فیروزی فرد

هنگام شنیدن شایعه چه کنیم؟؟؟

محمود فیروزی فرد | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۷ ب.ظ

هر زمان شایعه ای روشنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید:

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت : سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی. مرد پرسید: سه پرسش؟ سقراط گفت: بله درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.

اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟ مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیده ام .سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.

حالا بیا پرسش دوم را بگویم، پرسش خوبی آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟ مردپاسخ داد: نه، برعکس … سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟ مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟" مرد پاسخ داد: نه ، واقعا…"سقراط نتیجه گیری کرد: اگرمیخواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟!!

  • محمود فیروزی فرد

وصیت لقمان

محمود فیروزی فرد | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ

(77) وصیت لقمان

لقمان حکیم در توصیه به فرزندش اظهار نمود:

فرزندم! دل بسته به رضای مردم و مدح و ذم آنان مباش؛ زیرا هر قدر انسان در راه تحصیل آن بکوشد به هدف نمی رسد و هرگز نمی تواند رضایت همه را به دست آورد فرزند به لقمان گفت:

- معنای کلام شما چیست؟ دوست دارم برای آن مثال یا عمل و یا گفتاری را به من نشان دهی.

لقمان از خواست با هم بیرون بروند بدین منظور از منزل همراه دراز گوشی خارج شدند. پدر سوار شد و پسر پیاده دنبالش به راه افتاد در مسیر با عده ای برخورد نمودند. بین خود گفتند: این مرد کم عاطفه را ببین که خود سوار شده و بچه خویش را پیاده از پی خود می برد. چه روش زشتی است! لقمان به فرزند گفت:

- سخن اینان را شنیدی. سوار بودن من و پیاده بودن تو را بد دانستند؟

گفت: بلی!

- پس فرزندم! تو سوار شو و من پیاده به دنبالت راه می روم پسر سوار شد و پدر پیاده حرکت کرد باز با گروهی دیگر برخورد نمودند آنان نیز گفتند: این چه پدر بد و آن هم چه پسر بی ادبی است اما بدی پدر بدین جهت است که فرزند را خوب تربیت نکرده لذا او سوار است و پدر پیاده به دنبالش راه می رود در صورتی که بهتر این بود که پدر سوار می شد تا احترامش محفوظ باشد اما اینکه پسر بی ادب است به خاطر اینکه وی عاق بر پدر شده است از این رو هر دو در رفتار خود بد کرده اند

لقمان گفت: سخن اینها را نیز شنیدی؟

گفت: بلی!

لقمان فرمود:

- اکنون هر دو سوار شویم هر دو سوار شدند در این حال گروهی دیگر از مردم رسیدند آنان با خود گفتند: در دل این دو آثار رحمت نیست هر دو سوار بر این حیوان شده اند و از سنگینی وزنشان پشت حیوان می شکند اگر یکی سواره و دیگری پیاده می رفت، بهتر بود. لقمان به فرزند خود فرمود: شنیدی؟

فرزند عرض کرد: بلی!

لقمان گفت: حالا حیوان را بی بار می بریم و خودمان پیاده راه می رویم مرکب را جلو انداختند و خودشان به دنبال آن پیاده رفتند باز مردم آنان را به خاطر اینکه از حیوان استفاده نمی کنند سرزنش کردند.

در این هنگام لقمان به فرزندش گفت:

- آیا برای انسان به طور کامل راهی جهت جلب رضای مردم وجود دارد؟ بنابراین امیدت را از رضای مردم قطع کن و در اندیشه تحصیل رضای خداوند باش؛ زیرا که این کار آسانی بوده و سعادت دنیا و آخرت در همین است.(86)



  • محمود فیروزی فرد

قضاوت امیرالمومنین

محمود فیروزی فرد | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۰ ب.ظ

(17) زنی در نکاح فرزندش!

در زمان خلافت عمر، جوانی به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد. و ناله سر می داد که:

- خدایا! بین من و مادرم حکم کن.

عمر از او پرسید:

- مگر مادرت چه کرده است؟ چرا درباره او شکایت می کنی؟

جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده. اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص می دهم، مرا طرد کرده و می گوید: تو فرزند من نیستی! حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم.

عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت اظهارش چیست، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.

جوان گفته های خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است. عمر به زن گفت:

- شما در جواب چه می گویید؟

زن پاسخ داد: خدا را شاهد می گیرم و به پیغمبر سوگند یاد می کنم که این پسر را نمی شناسم. او با چنین ادعای می خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بی آبرو سازد. من زنی از خاندان قریشم و تا بحال شوهر نکرده ام و هنوز باکره ام.

در چنین حالتی چگونه ممکن است او فرزند من باشد؟

عمر پرسید: آیا شاهد داری؟

زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.

آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ می گوید و نیز گواهی دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.

عمر دستور داد که پسر را زندانی کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفتری مجازات گردد.

مأموران در حالی که پسر را به سوی زندان می بردند، با حضرت علی علیه السلام برخورد نمودند، پسر فریاد زد:

- یا علی! به دادم برس. زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد. حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت: من دستور زندان داده بودم. برای چه او را آوردید؟

گفتند: علی علیه السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور علی بن ابی طالب علیه السلام مخالفت نکنید.

در این وقت حضرت علی علیه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند و او را آوردند. آن گاه حضرت به پسر فرمود: ادعای خود را بیان کن.

جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.

علی علیه السلام رو به عمر کرد و گفت:

- آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟

عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ام که فرمود:

- علی بن ابی طالب علیه السلام از همه شما داناتر است.

حضرت به زن فرمود: درباره ادعای خود شاهد داری؟

گفت: بلی! چهل شاهد دارم که همگی حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهی دادند.

علی علیه السلام فرمود: طبق رضای خداوند حکم می کنم. همان حکمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من آموخته است.

سپس به زن فرمود: آیا در کارهای خود سرپرست و صاحب اختیار داری؟

زن پاسخ داد: بلی!

این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آن گاه حضرت به برادران زن فرمود:

- آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار می دهید؟

گفتند: بلی! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.

حضرت فرمود: به شهادت خدای بزرگ و شهادت تمامی مردم که در این وقت در مجلس حاضرند. این زن را به عقد ازدواج این پسر درآوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را می پردازم. (البته عقد صورت ظاهری داشت).

سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن.

قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت. فرمود: این پولها را بگیر و در دامن زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما برنگرد مگر آنکه آثار عروسی در تو باشد، یعنی غسل کرده برگردی.

پسر از جای خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت:

- برخیز! برویم.

در این هنگام زن فریاد زد: (ألنار! النار!) (آتش! آتش!)

ای پسر عموی پیغمبر آیا می خواهی مرا همسر پسرم قرار بدهی؟!

به خدا قسم! این جوان فرزند من است. برادرانم مرا به شخصی شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده ای بود این پسر را من از او آورده ام. وقتی بچه بزرگ شد به من گفتند:

- فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملی را انجام دادم ولی اکنون اعتراف می کنم که او فرزند من است. دلم از مهر و علاقه او لبریز است.

مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.

عمر گفت: (واعمراه، لو لا علی لهلک عمر)

- (اگر علی نبود من هلاک شده بودم.) (18)



  • محمود فیروزی فرد

درمان با سرکه

محمود فیروزی فرد | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۶ ب.ظ


درمان با سرکه


در کتاب کافى ، ذکر شده است که امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((سرکه ، باعث تقویت عقل مى شود .))

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) و امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: ((خانه اى که در آن سرکه باشد، فقیر نمى شود.))

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((سرکه انگور، جانوران شکم را نابود مى سازد و دهان را محکم مى گرداند.))

همچنین فرمود: ((سرکه ، قلب را روشن مى سازد.))

باز هم مى فرماید: ((سرکه ، لثه را محکم مى کند، جانوران داخل شکم را مى کشد و باعث تقویت عقل مى شود(1) .))


1-ترجمه تحریرالوسیله ، ج 1، ص 87. 

  • محمود فیروزی فرد

منافع و زیان های پنیر

محمود فیروزی فرد | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ب.ظ

منافع و زیانهاى پنیر


یکى از یاران امام صادق (علیه السلام ) در کتاب کافى نقل مى کند و مى گوید: مردى از امام صادق (علیه السلام ) راجع به پنیر پرسید. ایشان فرمود: ((بیمارى زا است و هیچ خاصیت درمانى ندارد))امام همین که موقع شام شد، آن مرد بر امام صادق (علیه السلام ) وارد شد و مشاهده کرد که بر سر سفره آن گرامى پنیر وجود دارد، عرض کرد، هنگام روز، راجع به پنیر از شما سوال نمودم ، فرمودید: بیمارى آور است و فائده درمانى ندارد، اما حالا مى بینم بر سر سفره شما وجود دارد حضرت فرمود: ((در روز، زیان آور است اما هنگام شب نافع و براى قوه باه مفید مى باشد.))

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: اگر پنیر و گردو با هم باشند، هر کدام سود درمان کننده اى دارند. اما اگر از یکدیگر جدا شوند، هر کدام زیان و بیمارى مى آورند.))

در کتاب دعوات راوندى آمده است که امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((پنیر، غذایى خوب است ، نفس آدمى را خوشبو مى کند. غذاى خورده شده را هضم مى نماید و غذایى را که بعدا خورده مى شود، گوارا مى سازد(1) )).


1-طب الائمه ، ص 85. 

  • محمود فیروزی فرد

درمان با عسل

محمود فیروزی فرد | يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ب.ظ

درمان با عسل

در کتاب ((کافى )) و ((عده )) آمده است : امام صادق (علیه السلام ) فرمود: ((مردم به هیچ چیز مانند عسل ، درمان نشده اند)).

از ابى الحسن (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: ((به هیچ بیمارى به اندازه عسل ، از چیز دیگرى شفا و درمانى ندید.))

از ابى الحسن (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: ((هر کسى در امور جنسى ناتوان گشت ، خوردن مخلوط عسل با شیر براى او نافع است .))

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: ((هر کسى خواهان تقویت نیروى حافظه است ، عسل میل کند.))

همچنین ایشان در حدیثى دیگر فرمودند: ((بهترین آشامیدنیها، عسل است ، زیرا محافظ است و سردى سینه را از بین مى برد))

امام کاظم (علیه السلام ) به نقل از پدرانش ، از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل مى کند و مى فرماید: ((عسل موجب شفاى هر بیمارى مى باشد، باد را مى شکند و تب بر است (1) .))


1-ترجمه تحریرالوسیله ، ج 1، ص 76. 

  • محمود فیروزی فرد

امام علی و یتیمان

محمود فیروزی فرد | شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۰ ب.ظ

(15) علی علیه السلام و یتیمان

روزی حضرت علی علیه السلام مشاهده نمود زنی مشک آبی به دوش گرفته و می رود. مشک آب را از او گرفت و به مقصد رساند؛ ضمنا از وضع او پرسش نمود.

زن گفت:

علی بن ابی طالب همسرم را به ماموریت فرستاد و او کشته شد و حال چند کودک یتیم برایم مانده و قدرت اداره زندگی آنان را ندارم. احتیاج وادارم کرده که برای مردم خدمتکاری کنم.

علی علیه السلام برگشت و آن شب را با ناراحتی گذراند. صبح زنبیل طعامی با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، کسانی از علی علیه السلام درخواست می کردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم.

حضرت می فرمود:

- روز قیامت اعمال مرا چه کسی به دوش می گیرد؟

به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید:

- کیست؟

حضرت جواب دادند:

- کسی که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، برای کودکانت طعامی آورده، در را باز کن!

زن در را باز کرد و گفت:

- خداوند از تو راضی شود و بین من و علی بن ابی طالب خودش حکم کند.

حضرت وارد شد، به زن فرمود:

- نان می پزی یا از کودکانت نگهداری می کنی؟

زن گفت:

- من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار!

زن آرد را خمیر نمود. علی علیه السلام گوشتی را که همراه آورده بود کباب می کرد و با خرما به دهان بچه ها می گذاشت.

با مهر و محبت پدرانه ای لقمه بر دهان کودکان می گذاشت و هر بار می فرمود:

فرزندم! علی را حلال کن! اگر در کار شما کوتاهی کرده است.

خمیر که حاضر شد، علی علیه السلام تنور را روشن کرد. در این حال، صورت خویش را به آتش تنور نزدیک می کرد و می فرمود:

- ای علی! بچش طعم آتش را! این جزای آن کسی است که از وضع یتیم ها و بیوه زنان بی خبر باشد.

اتفاقا زنی که علی علیه السلام را می شناخت به آن منزل وارد شد.

به محض اینکه حضرت را دید، با عجله خود را به زن صاحب خانه رساند و گفت:

وای بر تو! این پیشوای مسلمین و زمامدار کشور، علی بن ابی طالب علیه السلام است.

زن که از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگی گفت:

- یا امیر المؤمنین! از شما خجالت می کشم، مرا ببخش!

حضرت فرمود:

- از اینکه در کار تو و کودکانت کوتاهی شده است، من از تو شرمنده ام!(17)



  • محمود فیروزی فرد

امام علی وبیت المال

محمود فیروزی فرد | شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۷ ب.ظ

(14) علی علیه السلام و بیت المال

زاذان نقل می کند:

من با قنبر غلام امام علی علیه السلام محضر امیر المؤمنین وارد شدیم قنبر گفت:

یا امیر المؤمنین چیزی برای شما ذخیره کرده ام! حضرت فرمود:

- آن چیست؟

عرض کرد: تعدادی ظرف طلا و نقره! چون دیدم تمام اموال غنائم را تقسیم کردی و از آنها برای خود بر نداشتی! من این ظرف ها را برای شما ذخیره کرده ام.

حضرت علی علیه السلام شمشیر خود را کشید و به قنبر فرمود:

- وای بر تو! دوست داری که به خانه ام آتش بیاوری! خانه ام را بسوزانی! سپس آن ظرف ها را قطعه قطعه کرد و نمایندگان قبایل را طلبید، و آنها را به آنان داد، تا عادلانه بین مردم تقسیم کنند.

  • محمود فیروزی فرد